شاعر : وحید محمدی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب
ای لنگـر ثـبـات زمین و زمـان عـلی ای آشنـاتـرازهـمه بر آسـمـان عـلی
دریای لطف ومرحمت بیکران علی جـانـم فـدای نامتو،جـان جهـانعـلی
ای دلنشینترین دم هر صبح جبرئـیل
ای جرعهنوش بادۀ صهبای سلسبـیل
ای عرش و فرش خاک کف پات یاعلی بـال فـرشـتـه فـرش قـدمهـات یاعـلی
فصلالخطاب لحظه وساعات یاعلی آمد دوبـاره عـاشـق رسـوات یاعـلـی
آنکسکه نام سبز تو را بوتراب کرد
من راغـلام خانۀ حـیدر خـطاب کرد
مـثـل غـلام خـانـۀ حــیـدر نـمـیشـوم هـسـتم ولی شـبـیـه به قـنـبـرنمیشوم
امّـا بــریـده ازدم ایـن درنـمـیشــوم شـرمـنـدۀ عـنـایـت مــادر نـمـیشــوم
امـشـب دهـیـد لـقـمـۀنـانـی فـقـیـر را
آقــا بـگــیـر زیـر پَــرایـن اسـیــر را
من آمـدم دوبـارهمـسلـمان کـنـیمـرا مهـمـانسـفـرۀ نمک ونان کـنـی مرا
یا که نـوازشی چویـتـیـمـان کنی مرا اصلا چه میشود که توسلمان کنی مرا
ای انـتهـای هـرچه غـزل ابـتـدای تو
مـولای آسـمان وزمین جان فـدایتو
اینحس ساده دردل من حس نوکری استاین عشق فرق میکند این عشق مادری است
بهبه چهبارگاه وضریح منورّی است هرکس که رفته گفته نجف چیز دیگری است
چشم تمام شهـر که درگـیر خواب شد اشکت چکید وخاک نجف دُرّناب شد
خـورشـید میدمـیـد زکـنـج عـبای تو وا شد به اوج صحـنۀ معـراج پای تو
وقـتی خـدا سـرود به لحـن صدای تو آندم«یکاد»خواند نبی هم برای تو
باصوت دلنـشین تواحـمد خطاب شد
یعـنیکه جـانـشـین نـبـی انـتخـاب شد
ای رد پـای خـشـم خــدا درنـگـاه تـو ای آفــتـاب خـیــره بـه انــوارراه تـو
خـورشـیـد سرسپـردۀ سـرخ سپـاه تو هفـت آسمان و هفـت زمین درپناه تو
باران شو وبه صحن دلم بیامان ببار
ازپشت کـوه بار دگرشـمـس را بیار
وقتی که حرف فـاطمه وبـوتراب شد لبخـنـد زد،دعـای شـما مـستجـابشد
زیـبـاتـرین سـوال بـدون جــواب شـد خانه پُـر ازطـراوت سیب گـلاب شد
پرواز عشق هر دو کبوتر شروع شد
تفـسـیـر آیه آیۀ کـوثـر شروع شد …
خورشید عمرسورۀ کوثرغروب کرد گفتی که نـور خانۀ حیدرغروب کرد کنج غروب در پس یک درغروب کرد باران نوشت:حضرت مادر غروب کرد
آنشب دعای نیمه شبش مستجاب شد
اورفت وغصههای دلت بیحساب شد